English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2537 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fanned U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanning U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fans U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fan U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
throughput U بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
fans U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fan U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
floating U UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
failure U متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
failures U متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
airborne vehicle U وسیله انجام عملیات هوابرد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
aggregates U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
aggregate U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
activities U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activity U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
physical record U بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
assault area diagram U نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
best rate of climb speed U سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
fields U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
fixed point notation = U نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
highs U وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
highest U وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high U وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
printed U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
prints U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
print U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
graphic U تعداد پیکس هایی که کامپیوتر روی صفحه نمایش میتواند نشان دهد
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
library U 1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
libraries U 1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
processor U کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
rates U تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate U تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
bounds U محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
jcl U دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
asr U وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
read U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
failures U تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failure U تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
reads U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
shortest operating time U کوتاهترین زمان عملیات
writes U وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write U وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
chips U تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip U تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
time U اندازه گیری زمان یک عملیات
times U اندازه گیری زمان یک عملیات
timed U اندازه گیری زمان یک عملیات
interval timer U شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
fusible link U اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
cycle U تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycles U تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycled U تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
processes U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
process U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
heat treat U انجام دادن عملیات حرارتی
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
heap U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
inductance U اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند
chips U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
actual address U تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
parallelling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
even par U انجام تعداد ضربات استاندارددر یک بخش یا تمام بخشای گلف
parallels U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
cycles U عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycled U عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
home front U عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
cycle U عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
onion skin language U زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
cascade connection U تعداد وسیله یامدار که به صورت سری مرتب شده اند
optimal merge tree U نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
disabling U مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
runaway U عملیات کنترل نشده یک وسیله یا کامپیوتر
disables U مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disable U مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
speed U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
resolutions U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
speeding U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
resolution U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
speeds U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
demo U نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
general U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
generals U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
machined U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machines U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
course of dealing U زمان انجام معامله
order processing time U زمان انجام سفارش
procurement lead time U زمان انجام خرید
lead time U زمان انجام کار
lead time U زمان انجام سفارش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
internal lead time U زمان انجام سفارشهای داخلی
integrated U محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
OCP U پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را طبق کد برنامه انجام میدهد
Micro Channel Architecture U تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
process U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
processes U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
flowchart U نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
panels U یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panel U یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
flow diagram U نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
get around to <idiom> U بالاخره زمان انجام کاری را یافتن
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
turing machine U مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
input U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
inhibit U توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
NetBIOS U که به برنامههای کاربردی امکان انجام عملیات ابتدایی روی شبکه میدهد.
inputted U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
arithmetic logic unit U بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
inhibits U توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
Perl U برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
medium U وسیله انجام کار
mediums U وسیله انجام کار
comparator U وسیله انجام مقایسه
gate U تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates U تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
check out time U زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
accumulation time U زمان تحت تعمیر بودن وسیله
light U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lighted U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lightest U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
work load U مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
duration U براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
pla U CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
coprocessor U پردازندهای که نتایج عملیات ریاضی را سریع تر از بخش ALU از CPU انجام میدهد
operators U مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
order U پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
operator U مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
receivers U وسیله الکترونیکی که میتواند سیگنالهای ارسالی را تشخیص دهد و به صورت مناسبی نمایش دهد
receiver U وسیله الکترونیکی که میتواند سیگنالهای ارسالی را تشخیص دهد و به صورت مناسبی نمایش دهد
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
maintenance U ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند
gallium arsenide U ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد
gpr U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
classes U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
dumb terminal U وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
technique U فنون انجام کار یا تولید وسیله
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1time is prceious it has great
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
3service times
3service times
3service times
1confinement factor
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com